کودکی کوچک در کنار گذر گاهی در حالی که از فقر و نداری مانند گلی پژمرده شده بود دستانش را به سوی مردم برای گدایی دراز می کردوچون ان بی خبران به خاطر سرمای شدید سر بر گریبان نهاده اند و نیم نگاهی به آن کودک فقیر و مستمندنمی کردند مگر عده ای سکه ای در دستان نحیفش می انداختندو از کنارش رد می شدنندآنها نمی دانستند که آن کودک مجبور بود خرج مادر بی شوهر مریضش را بدهد وخود ازندگی هیچ لذتی نمی برد چون باید در سرما و گرمای شدید برای رزق و روزی از همنوعش کمک گیرد تا مبادا شکم خالی سر گرسنه بر بالین نهنددر حالی که ان کودکان مانند شاپرکانی باید در همه جا و همه حال مشغول بازی باشندرا بیابیم و دست یاری به آن گلهای پژمرده دهیم و به انها کمک مالی کنیم و تا دیگر مجبور نباشند سر چهار راهی گدایی نمایندو از سرم بلرزند.
نظرات شما عزیزان:
|